پور محمدی در پاسخ به این سوال که آیا زمانی که رسما وارد انتخابات شدید معاون اول خود را معرفی می کنید؟ گفت: در شرایط فعلی بنا دارم این کار را انجام بدهم. وقتی حضورم قطعی شد، پس از ثبت نام، آرایش و ارکان کابینه خودم را معرفی می کنم.
متن کامل گفت و گوی ضمیمه هفنگی اعتماد ملی با رییس سازمان بازرسی کل کشور در پی می آید:
چند ماه پیش که درخواست کردم با شما مصاحبه کنم، گفتند که شما هنوز حضورتان در انتخابات قطعی نیست اما به محض اینکه حضورتان قطعی شد، اولین مصاحبه را با بنده انجام میدهید. اکنون که این مصاحبه انجام میشود، آیا میتوانم نتیجه بگیرم که تصمیم شما جهت شرکت در انتخابات قطعی شده است؟
نه. هنوز به نتیجه قطعی نرسیدهام.
چرا؟
هنوز در همان شرایط بررسی وضعیت و نقشآفرینی و تاثیرگذاری خودم هستم.
یعنی مشغول ارزیابی از وضعیت خودتان هستید؟
بله.
این یعنی تردید نسبت به خودتان؟
نه. من نسبت به حضور خودم در انتخابات تردیدی ندارم.
پس شما نسبت به چه چیزی در حال ارزیابی هستید؟
این بسته به مقتضیات اجتماعی و بیرونی و شرایط جامعه است. حضور من بستگی به مناسبات حاکم و حضور دیگر افراد دارد.
میتوان تحلیل کرد که هنوز به لحاظ تشکیلاتی و اقبال عمومی، فضا برای شما فراهم نشده است. درست است؟
اقبال عمومی یکی از موارد است. چون من از گذشته تاکید کردهام که هر حرکتی، باید جمعی و در یک فرآیند و با یک گرایش صورت بگیرد. این را ترجیح میدهم. شعار و هدفم نیز ارتقا و بلوغ رفتار سیاسی در جامعه است و معتقدم در انتخابات باید در تحرکات سیاسی یک گام پیش برویم. خب وقتی شعارم این است، خودم نیز باید ملتزم به این نگاه باشم و حضور خودم را در یک فرآیند جمعگرایانه ببینم.
خود شما تلاشی داشتید که به این نقطه برسید؟
من تلاش کردم و میکنم اصولگرایان به یک حرکت جمعی نزدیک شوند. حالا اگر کاندیدای این موضوع من باشم آمادگی حضور جدی در انتخابات را دارم. اگر کاندیدای این حرکت، کس دیگری بود، از او حمایت میکنم.
یعنی برای این حرکت جمعی، جلسات منظمی برگزار شده است یا میشود؟
خود من مکرر در صحبتهای عمومی و خصوصی، ملاقاتهایی که داشتم و دارم و حتی در سخنرانیها، این بحث را پیش کشیدهام که جمعی حرکت کنیم. چون این حرکت جمعی باید ملاک و محور فعالیت سیاسی و نشاط جبهه و بلوک اصولگرایان باشد.
از شما به عنوان یکی از تئوریپردازان پشتپرده جبهه اصولگرایان نام میبرند. کسی که سالها تمایلی نداشت چهرهاش علنی شود اما از سال ۸۴ به این سو، کمکم شما از پشت پرده به روی پرده آمدید و آفتابی شدید و حالا مصمم هستید که مرد اول ایران شوید. چه اتفاقی رخ داده که این تمایل در شما پیدا شده است؟
من هیچ وقت شرایط پشت پرده یا روی پرده را برای خودم ترسیم نکردم تا مثلا ایفاگر یک نقش مخفی باشم. در یک مقطعی چون چهرهام خیلی چهره آشکاری نبود اما تحرک خودم را داشتم، وقتی نامی از افراد میبرند، اسم من نیز به میان میآمد. اما از آنجایی که چهره آشکاری نبودم، در لیست چهرههای پنهان جای میگرفتم. این تقسیمبندی آشکار و پنهان دست من نبود.
اما دیگران این تفسیر را داشتند و حتی در این تقسیمبندی موثر بودند.
بله. وقتی میدیدند که من یک مسوولیت و منصب آشکاری ندارم من را در بین چهرههای پنهان قرار میدادند بهخصوص که من در گذشته سمت اطلاعاتی داشتم. همین تقویتکننده چنین ذهنیتی بود که من را برای نقشهای پشتپرده در نظر میگرفتند تا روی پرده. اما من به مقتضای شرایط وقتی فعالیتهای سیاسی علنی را آغاز کردم یا وقتی که به وزارت کشور آمدم، عملا چهرهام آشکارتر شد و حضور و بروزم در افکار عمومی بیشتر شد.
و البته وزارت کشور سکوی پرش شما شد.
خب زمانی که آمدم مسوولیت اجرایی در سطح وزارت کشور را پذیرفتم، عملا در عرصه مدیریت عالی حضور پیدا کردم. بله وزارتخانههایی مثل وزارت کشور ظرف و محلی است برای مانور وسیع مدیرانی که بخواهند جهشی داشته باشند. وقتی در اینجا حضور پیدا کردم با مباحث جدی جاری و اجرایی کشور انس بیشتری پیدا کردم. در خودم نیز احساس کردم که اگر قرار است تحولاتی ایجاد شود، خود انسان نیز باید پیشتاز باشد. ضمن آنکه همکاران و دوستانی که داشتم، در مواجهه با من این مطالب را ابراز میکردند.
وقتی از وزارت کشور بیرون آمدید، این انگیزه یا تشویقها بیشتر شد؟
بیشتر شد. این ذهنیت تقویت شد. از من خواسته شد که نشاط و تحرک بیشتری در عرصه انتخابات داشته باشم.
خودتان چطور؟ آیا به این موضوع فکر کرده بودید؟
قطعا به شکل رقیقی در من نیز این انگیزه بود. اما عوامل مختلفی باعث و بستری شد و که من وارد این صحنه شوم. اگر من در دولت حضور داشته و فعال بودم، سعی میکردم بیشترین نقش را در این عرصه ایفا کنم. دلیلی نمیدیدم در این مقطع رقیب انتخاباتی باشم ولی وقتی از آن نوع مدیریت معاف شدم، از نقشآفرینی من در آن حوزه کاسته شد و از طرفی بستر برای حضور در انتخابات فراهم شد.
شوق درونی شما نیز مجال بروز یافت.
خب آن شوق، با تشویق و دعوت دیگران تقویت شد.
این اواخر در برخی از سایتها دیدم در توجیه حضور شما در انتخابات نوشته بودند، چون شما از احمدینژاد زخم خوردید، درصدد هستید به او زخم بزنید. این تلقی آیا درست است؟
من از آقای احمدینژاد زخمی نخوردم.
بالاخره خروج شما از دایره دولت با آن شکل و شمایل…
من این تعبیر را قبول ندارم. من از رئیسجمهور تشکر میکنم که دورهای را برای ایفای یک نقش مهم در اختیار من گذاشتند. اخلاق و انسانیت و انصاف به من میگوید که باید تشکر کنم چون چنین فضایی برای من ایجاد شد.
اما ادامه همکاری ممکن نشد.
طبعا یک اختلاف سلیقه و یک احساس مسوولیتی هست که سبب میشود، من برای کاندیداتوری انگیزه پیدا کنم. بحث زخمخوردگی و انتقام نیست. احساسم این است که در این رفتوآمدها و فراز و فرودها، منقطه مانور من بیشتر شد. الان نیز اگر احساس کنم اگر آقای احمدینژاد نه همه خواستههای من را، بلکه بخش قابل توجهی از آنها را بتواند تامین کند، هیچ داعیهای برای حضور در انتخابات ندارم.
خواستههای شما شخصی است؟
اصلا شخصی نیست. من الان به لحاظ شخصی، در بهترین موقعیت هستم. موقعیت من، بسیار ممتاز است. مدیر ارشدی هستم که در یک جایگاه فرابخشی که ناظر بر فعالیت قوای دیگر کشور است. خب در این جایگاه، حق دارم فعالیت قوای دیگر را رصد و ارزیابی کنم و نظرم را نیز به صراحت و بدون پردهپوشی بیان کنم. پس اینجا برای من جایگاه مهمی است.
پس آن خواستهها یا دغدغههای شما چیست که میخواهید پا در عرصه مدیریت اجرایی کشور بگذارید؟
بخشی از آن مدیریتی است. اگر با یک مدیریت قویتری در جامعه حضور پیدا کنیم، میتوانیم از انرژی و توان مدیریتی بهتر و بیشتری در کشور برخوردار باشیم.
بهطور مصداقی، به چه مواردی میتوانید اشاره کنید؟
مثلا سعهصدر بیشتری در بهکارگیری نیروها. ما سرمایههای زیادی در کشور داریم که افق فکری آنها حتی اصولگرایانه است. حتی برخی افراد هستند که کاملا قابل اعتماد هستند و اصلا جناحی و سیاسی نیستند. میتوان از ظرفیت این افراد نیز استفاده کرد. این ظرفیت فوقالعادهای است. در ضمن میتوانیم در روشهای مدیریتی، روشهای قویتری را نسبت به وضعیت فعلی، اجرا کنیم تا جایگاه اجرایی کشور، بهبود یابد.
یعنی برخی رفتارها یا مدیریت آقای احمدینژاد بهزعم شما قابل اشکال است، درست است؟
البته آقای احمدینژاد از جهاتی دارای ویژگیهای خوبی است.
مثلا.
پرکاری ایشان. دلسوزیاش در کار. اینها بسیار قابل توجه و تقدیر است. تحرکات ایشان در سفرها و سرکشیها، توجه به طبقات پایین دست و طیفهای محروم جامعه قابل توجه است. ما نیازمند این هستیم که اگر ذهنمان به مسائل کلان معطوف است به مسائل خرد نیز معطوف باشیم.
آیا این روشها برای مدیریت یک کشور کافی است؟
حتما نیست. اما یک مدیر موفق در کشور حتما باید این راهها را ادامه بدهد اما اینها کافی نیست. این روشها باید مسائل دیگری مانند مشورتگیری جمع و تقویت شود. استفاده از کارشناسی در حوزههای مختلف باید صورت گیرد. استفاده از تجارب موفق دنیا باید در دستور کار رئیسجمهور آتی باشد. اینها برای ارتقای فعالیتهای اجرایی در کشور لازم است.
شما در سال ۸۴ میثاقنامهای را به خواست آقایاحمدینژاد امضا کردید که طبق آن هم میبایست به تعهدات خود عمل کنید و هم رئیسجمهور را یاری بدهید. آیا شما دغدغهها و نگرانیهای امروز خودتان را آن زمان به آقای احمدینژاد گفتید؟
ببینید روحیه من، چنین است که وقتی کاری به من محول شد، آن را جدی بگیرم. ضمن آنکه اگر در تشخیصم به نتیجه رسیدم آن را پی میگیرم تا به نتیجه برسم. خب این روحیه من است. حتی اگر به دیدگاهی نیز نقد داشته باشم، بیپروا میگویم. اهل ملاحظهکاری نیستم. نمیترسم. برای همین در دولت جزو افرادی بودم که زیاد سخن میگفتم و انتقاد میکردم.
پاسخ طرف مقابل نسبت به انتقادات شما چه بود؟
برخی از انتقادات من را قبول میکردند و برخی را نه. محصول کار نیز حکایت میکند که چه فرآیندی طی کرده. یک سال به پایان وزارتم، از من خواسته شد استعفا بدهم. یعنی حدودا ماه نهم یا دهم حضور من در وزارت کشور بود که خواسته شد من کنارهگیری کنم. یعنی دوسالونیم در چنین وضعی بودم تا زمان تودیع من رسید.
اشاره خوبی کردید. همیشه این ذهنیت درباره شما وجود دارد که بیت مقام معظم رهبری از شما حمایت میکند. برای همین میگفتند که رئیسجمهور این قدرت را ندارد که شما را برکنار کند. اگرچه این اتفاق رخ داد اما منافی حمایت بیت از شما نشد. یعنی با توجه به پست بعدی شما نشان داد که شما از جایگاه ویژهای برخوردار هستید و همیشه حمایت میشوید. این تلقی، خارج از ارزشگذاری آیا درست یا خیر؟
ببینید، بنده از قدیم از دوران نوجوانی و قبل از انقلاب از ارادتمندان مقام معظم رهبری بودم. این سابقه ارادت و آشنایی، یکسری روابطی را ایجاد میکند. ایشان همیشه به من لطف داشتند ما نیز همیشه ارادت داشتیم. این از گذشتهها تاکنون بوده و استمرار نیز داشته. من مدتی نیز در بیت اشتغال داشتم و مدیر بخش بررسی اجتماعی - سیاسی بودم. اما منش مقام معظم رهبری در خصوص دولتها بسیار ارزشمند است. ایشان نسبت به دولتها و مدیران مشروع مقبولی که مستقر شدهاند، هم مناسبات و مراعات لازم را به جا میآورند. خب چرا شما از دومخرداد نمیگویید؟ مگر ما در آن زمان در بیت نبودیم؟ اخراجی دولت نیز بودیم. حملات وحشتناکی نیز علیه ما صورت میگرفت. کجا حمایت ویژهای از ما صورت گرفت؟ آن دوره، برخی برخوردها، واقعا ظلمی بود. برخی تعابیر و فضاسازیها ظلمی بود که میکردند.
بحث قتلها و مباحث پیرامونی؟
نه. آنکه مربوط به من نبود. مطالب دیگری بود که در واقع تندروی محسوب میشد. در روزنامهها نیز برخی مطالب بهناحق مطرح میشد اما در همان دوران چه حمایت ویژهای صورت گرفت؟ اگر قرار بود حمایت ویژهای از من صورت بگیرد، آن زمان که ما در جایگاه ضعف بودیم باید این اتفاق میافتاد. در این دوره که ما در موضع قوت هستیم. نیازی به حمایت نیز احساس نمیکردیم. اصولگرایان پیروز میدان بودند. حالا من در دولت نباشم، جای دیگری میروم. میتوانستم حتی در مجلس باشم. پس اینجوری نیست که ما در جایگاه ضعف باشیم و حضرت آقا بخواهند از ما حمایت خاصی کنند. روش ایشان نیز این است که همیشه از دولتهای مستقر بهطور جدی حمایت میکنند. منش ایشان این است که به رئیس دولت براساس اختیارات موجود، مجال مانور بدهند.
با این حال شما مورد توجه بودید. نبودید؟
بله. من مورد عنایت و حمایت ایشان بودم. اما تماما از باب ارشاد و توصیه که مثلا از من و تواناییهایی که دارم استفاده شود. ولی اینطور نیست که اگر رئیس دولت مخالف باشد، ایشان وارد شوند و از خروج من از دولت ممانعت کنند. منش ایشان این نیست. شاید در طول تاریخ انقلاب موارد معدودی بوده که ایشان اقدامی فرموده باشند اما آنچه که ما میفهمیم روش ایشان این چنین نبوده.
با این حال من میخواستم نتیجه بگیریم که احتمالا روابط شما و مقام رهبری آنچنان خوب هست که شما دیدگاه ایشان را تفسیر کنید. چون امروز (سهشنبه هفته پیش) خبری دیدم که شما گفته بودید نظر رهبری این است که هر کس کارآمدتر و شجاعتر و مطلوبیت بیشتری دارد در عرصه انتخابات حضور داشته باشد. پرسشم این است که مبنای این تفسیر چیست؟
من تفسیر نکردم. این نص فرمایش رهبری است. رهبری وقتی از آقای رئیسجمهور تعریف میکنند و میگویند ایشان شجاع و کارآمد و مردمی و سادهزیست است، میخواهند بگویند که این ویژگیها برایشان مهم و اصل است. ایشان ناراحت است که در کشور اتفاقی بیفتد و مدیر کشور خصلتهای شاه سلطان حسینی داشته باشد. یک آدم ناتوانی که نتواند از حقوق مردم دفاع کند ایشان از این نگران است.
طبق این سخن شما، خب آقای احمدینژاد که این ویژگیها را دارند. پس چرا اصولگرایان به دنبال کسی دیگر در انتخابات هستند؟
نه. این یک اصل است. آقا میفرماید شجاع، کارآمد، مردمی. آیا میتوان این را نفی کرد که بگوییم ما انسانی دانشمند میخواهیم اما دانشمندتر نمیخواهیم؟ میتوان این را گفت که ما شجاع میخواستیم اما شجاعتر نمیخواستیم؟ اینکه از منطق عقلایی به دور است. آقا ملاکها را فرمودند و میخواهند مردم را هدایت کنند که این ملاکها نیاز جدی کشور است. هر کس در این ملاکها و قالبها قرار بگیرد و امتیاز بیشتری داشته باشد، طبعا به دلیل اولویت، مطلوبیت بیشتری نیز خواهد داشت.
من شنیدم اخیرا اصولگرایان جلسهای داشتند و در آن جلسه به این نتیجه رسیدند یک نظرسنجی از بین کاندیداهای اصولگرا، منهای آقای احمدینژاد صورت بگیرد. هر کس آرا و مطلوبیت بیشتری داشت، او کاندیدای نهایی اصولگرایان باشد. این خبر درست است؟
این تصمیم نبود. یک مدل بود. البته مدلهای مختلفی برای رسیدن به گزینه مطلوب مطرح شده، یکی از آنها نیز همین بود.
مدلهای دیگر چه بود؟
مدلهای دیگر درباره مختصات ویژگیهای افراد بود.
ایده دولت وحدت ملی نیز جزو مدلهای انتخاباتی گروه شما بود؟
ایده دولت وحدت ملی، ایده غالب و مورد نظر در دایره اصولگرایی نبود. نمیخواهم بگویم که هیچکس از اصولگرایان با آن موافق نیستند. خیر اما غالب اصولگرایان آن را نپسندیدند؟
چرا؟ این ایده آقای ناطق نوری بود.
آقای ناطق یکی از افرادی بود که این نظر به ایشان نسبت داده شد. اما این نظر مورد قبول جمعیت اصولگرایان نبود.
پس اصولگرایان چه مدلی را دنبال میکنند؟
مدل ائتلاف بین اصولگرایان جایگاه بهتری دارد. دولتی که بیشترین برخورداری از ظرفیت اصولگرایان داشته باشد.
این ائتلاف، منهای آقای احمدینژاد است یا ایشان را نیز شامل میشود؟
با آقای احمدینژاد. یعنی در این ائتلاف اگر آقای احمدینژاد نیز حضور داشته باشد، حتما ترجیح و اولویت دارد.
خود آقای احمدینژاد یا حامیان ایشان از این مدل استقبال کردند؟
تا اینجا جلو نرفتیم.
چرا؟ سنگاندازی از کجا شروع شد؟
نمیتوانیم بگوییم سنگاندازی.
خب چه چیزی مانع اجرایی شدن ایده دولت ائتلافی شد؟
جایگاه آقای احمدینژاد. ایشان رئیسجمهور مستقر است و ظرفیتهای ویژهای نیز دارد.
یعنی خود آقای احمدینژاد مانع است؟
آقای احمدینژاد یک واقعیت موجود است هر ایدهای که بخواهد مطرح شود، باید با این واقعیت او را سنجید.
پس شما با دولت ائتلاف، دولت وحدت ملی را رد میکنید. درست است؟
طرح دولت وحدت ملی، مدل پیشرفتهای نیست. ضمن آنکه امکانپذیر هم نیست. جامعه ما قابلیتهای بسیار وسیعی دارد. در هر جناح ما، این قابلیت وجود دارد که چند دولت تشکیل شود. پس هنر ما باید این باشد که هر جناح، یک دولت برجسته بهوجود بیاورد. حالا ایرادی ندارد در تشکیل یک دولت از آدمهای جناح مخالف نیز کمک گرفت. اما این دولت وحدت ملی نیست. مثل دوره ریاستجمهوری آقای هاشمی یا حتی دوره آقای خاتمی.
شما دولتی را که یک جناح تشکیل بدهد، ارجح میدانید؟
حرف ما این است که یک دولت باید برخاسته از گرایشات سیاسی معاصر و جاری باشد. این دولت باید تابلو داشته باشد و ظرفیتهای خود را نشان بدهد تا مردم نیز شفافتر آن را ببینند و تصمیم بگیرند. از درهم شدن فضاها و سلایق سیاسی باید فاصله بگیریم. مخدوش شدن دیدگاهها، مسوولیتپذیری افراد را کاهش و غیرشفاف میکند و راه فرار را برای همه باز میگذارد. مردم نیز همیشه طلبکار هستند. پس پیامد منفی آن، ناراحتی مردم از همه است. مردم میگویند هیچ کس برای ما کاری نکرد. این واقعیتی است که وجود دارد. در حالی که ما میتوانیم آرایش سیاسی خودمان را بهگونهای ترتیب بدهیم که مردم قدرت سنجش پیدا کنند و بگویند وقتی فلان حزب بود این اتفاقات در کشور رخ داد یا فلان حزب که بود آن اتفاق افتاد. امکان مقایسه وجود دارد. اگر به سمت دولت وحدت ملی پیش برویم، این امکان از مردم گرفته میشود. ضمن آن در دل دولت وحدت ملی، یک نکتهای دارد. شعار دولت وحدت ملی، نجات کشور است که من این را قبول ندارم.
شما بحث مطلوبیت و دلزدگی مردم را مطرح کردید. اخیرا آقای هاشمی در یک جلسهای نسبت به مشارکت مردم ابراز نگرانی کردند و سخن از مشارکت ۳۰ درصدی گفتند. در حالی که در همین دوران انقلاب، زمانی مشارکت ۹۹ درصدی بود و در مقطعی این مشارکت در دوم خرداد چشمگیر بود. چرا در زمان اصولگرایان مشارکت مردم روند کاهنده پیدا کرد؟ اصولگرایان مرتب آقای خاتمی و دولت او را متهم میکردند از مردم فاصله گرفتهاید، حالا عملا مردم در انتخابات دولت اصولگرا شرکت نمیکنند.
این دلایل فراوانی دارد. خیلی نمیتوان خطی به آن پاسخ داد و صورت مساله را سادهسازی کرد.
یعنی نارضایتی مردم ریشهدار است؟
نه. بحث نارضایتی نیست. نوع نگاه و مطالبات و تغییر جمعیتی و گرایشاتی که در جامعه تولید میشود و تغییر سن اینها عوامل تاثیرگذاری است. اما یک واقعیت را باید بدانیم، معمولا ۳۰ تا ۴۰درصد افراد در همه جوامع، حتی جوامع بانشاط سیاسی، مثل جامعه ما، خیلی انگیزه حضور و مشارکت و تحرک سیاسی ندارند، همراه هستند اما مخالفتی هم ندارند. پیرمرد هستند، پیرزن هستند زندگیشان را براساسی تنظیم کردند و جلو میروند. در بسیاری از جوامع همین طور است. نرخ مشارکت در انتخابات ملی بین ۴۰ تا ۶۰درصد است.
ولی در اول انقلاب مشارکت مردم در انتخابات بالا بود.
در انقلاب همین وضعیت با شکل بهتری اتفاق افتاد و همچنان نیز استمرار دارد. غیر از انتخابات «جمهوری اسلامی» در سال ۵۸ که مشارکت ۹۹ درصدی مردم را دوماه پس از پیروزی انقلاب شاهد بودیم، دیگر انتخابات نرم مشارکت حدود ۶۰ درصد بود. در اول انقلاب و انتخابات جمهوری اسلامی، مردم میخواستند ابراز وجود کنند. یک رژیم طاغوتی ظالمانه استبدادی، دهها سال حاکم بود. حالا تغییر رژیم صورت گرفته است. مشارکت ۹۹درصدی مردم، تعیین سرنوشت خودشان بود. این هوشمندی آنها را نشان میدهد. در همان سال ۵۸، پنج انتخابات برگزار شد که دیگر این مشارکت بالا وجود نداشت. یعنی بعد از انتخابات جمهوری اسلامی، چهار انتخاب برگزار شد که هیچ کدام مثل اولی نبود.
یعنی مشارکت بالا و ۹۹درصدی نبود.
اصلا نبود. مشارکت آمد روی ۶۰درصد، ۵۶ درصد و… آمد. عددها موجود است. پس این چنین نیست که فکر کنیم اول انقلاب جور دیگری بود الان جور دیگر. نه اول انقلاب هم همینگونه بود.
دوم خرداد مشارکت اما افزایش یافت.
شرایط ویژه همیشه مشارکت مردم را افزایش میدهد. پس از شهادت شهید رجایی و انتخاب مقام معظم رهبری نیز مشارکت مردم بالای ۷۰درصد بود. دور دوم ریاست جمهوری ایشان باز کمی کاهش مشارکت داشتیم. در دوم خرداد نیز یک شور و رقابت ویژهای اتفاق افتاد و درصد مشارکت بالا رفت. در انتخابات شوراهای سوم و خبرگان نیز مشارکت خیلی بالا بود. ۶۴درصد مردم با سن بالای ۱۶ سال شرکت کردند. رکورد خبرگان از ۱۸ میلیون به ۲۸میلیون رسید. شوراها از ۲۳میلیون به ۲۸ میلیون نفر رسید.
پس این نگرانی، بیجاست؟ یعنی قابل اهمیت نیست؟
من که نمیخواهم تحلیل کنم. آمار وجود دارد و آنچه رخ داده است را بیان میکنم. بله در انتخابات مجلس هشتم ما با کاهش مشارکت مردم روبهرو بودیم. در دورههای قبل نیز این اتفاق در شهرهای بزرگ رخ داده. یعنی همیشه فراز و فرود داشتیم.
پس شما فکر میکنید انتخابات سال آینده حدود ۶۰ درصد مشارکت داریم. درست است؟
من فکر میکنم در این مقطع فعلی مشارکت بالایی خواهیم داشت.
چرا؟
فضای رقابتی خوبی صورت میگیرد.
سوال دیگری هم دارم. فکر میکنید بین اصلاحطلبان چه کسی نهایتا کاندیدای اصلی خواهد شد؟
صبر کنیم تا خودشان انتخاب کنند.
شما به عنوان یک تحلیلگر و کسی که پا در رقابت گذاشتهاید، چه تحلیل و تصوری دارید؟
تحلیلم این است که انتخابات دوقطبی نخواهد شد.
یعنی با انتخابات چندضلعی روبهرو هستیم؟
فکر میکنم گرایشها متعلق به دوطرف است اما انتخابات دوقطبی نیست. یعنی هم در جریان اصلاحطلب و هم در جریان اصولگرا با تعدد کاندیدا روبهرو خواهیم شد.
گرایشها مورد اقبال مردم قرار میگیرد؟
به نظر من بیشتر از اینکه گرایشها مورد اقبال مردم باشد، ظرفیتها و تواناییها مورد توجه مردم قرار میگیرد. البته با چاشنی شخصیتی. تحلیل من این است که مردم به سمت تواناییها و ظرفیتها پیش میروند.
به چه علت؟
علتش بلوغ سیاسی جامعه است. وقتی جامعه بالغ میشود، ظرفیتها و شاخصها اهمیت دارد تا چهرهها. حالا مردم به سمت شاخصهایی که مقام معظم رهبری فرمودند، پیش میروند. در دنیا نیز این چنین است و داریم میبینیم که دیگر شخصیتها